۱) به ارث بردن باورها و عقاید:
اکثریت ما باورها و عقايدمان را ارث می بريم و به دلیل اینکه پدر و مادر و معلم و گذشتگان به چیزی اعتقاد داشته اند، ما نیز بدان اعتقاد پیدا می کنیم.
۲)تقليد یعنی اینکه بدون آنکه دلیلی بر قول دیگران داشته باشم آنها را بپذیرم.
۳) انتقال دادن دانسته ها بدون اتخاذ موضع درباره آنها:

خصیصه سوم زندگی عاریتی انتقال دادن دادن دانسته ها بدون اتخاذ موضع درباره آنهاست. هايدگر در کتاب هستی و زمان خود بدان اشاره دارد. هايدگر در آن کتاب می گوید اين ویژگی موجب انحطاط روحانی و معنوی می شود که انچه
را که می آموزیم بدون اینکه در باب آن اتخاذ موضع کنیم به دیگران انتقال میدهیم.
این بدان معناست که آهسته آهسته دیگر نمی دانید در جهانی به سر می بريد که متناهی است یا نامتناهي؟ نمی دانید خدایی هست یا نه؟ فقط میدانید ۲۹ تصور در باب خدا وجود دارد.
این نکته بسیار مهم است و از این نظر هايدگر ميگفت
به این دلیل سرگشته ایم.
سرگشتگی مانند آن است که من ندانم در اتاقم چند صندلی وجود دارد. بنابراین باید بتوانیم کند و کاو کنیم و در کمال صداقت اتخاذ موضع کنیم.
۴) ویژگی چهارم زندگی عاریتی ویژگی ای است که کارل راجرز روانشناس نهضت سوم در باب آن تاکید دارد.این ویژگی این است که انسان ها از ((هيچ کس)) تبعیت میکنند.
راجرز آزمایشی بر روی ۸۲۶ فرد انجام داد.
مطابق با این آزمایش چنانچه سه نفر را در اتاق حبس کنیم و به آرامی از زیر در اتاق دودی منتشر شود،چنانچه شخص اول دود را ببیند هیچ واکنشي نشان نمیدهد چون با خود میگوید چیز مهمی نیست و دو نفر دیگر حتما عقل و شعورشان از من بیشتر است.و دو نفر دیگر نیز با خود میگویند لابد اشتباه میکنم که اتفاقی افتاده باشد و دو نفر دیگر لابد چیزی سرشان میشود که واکنش نشان نمی دهند.
این بدان معناست که هر کدام از دو نفر دیگر به زعم خودشان تبعیت ميکنند اما در واقع آن سه نفر از ((هيچ کس)) تبعیت میکنند. 
مثال روشن آن در زندگی اجتماعی مد لباس است که راجرز میگوید حتی یک نفر از کسانی که مطابق با مد لباس ميپوشند آن را پسند نکرده اند.
۵) ويژگي پنجم زندگی عاریتی کنار نهادن خوشايندهاي خود به خاطر خوشايندهاي دیگران است.